English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 229 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
appraisal U تعیین قیمت
appraisals U تعیین قیمت
price determination U تعیین قیمت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bear U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
assessment U تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
assessments U تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
appraisal U تعیین قیمت کردن
appraisals U تعیین قیمت کردن
appraise U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraised U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraises U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraising U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
collusion U برای تعیین قیمت مشترک و یا تقسیم بازار کالامیان خود
administered price U قیمت تعیین شده
agricultural price policy U سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
batch costing U تعیین قیمت سفارش کالا
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
cost plus pricing U تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
cost records U مدارک قیمت تمام شده مدارک تعیین ارزش
declared value U قیمت اعلام شده به منظور تعیین مالیات
fair trade laws U قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
open policy U بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
quantity theory of money U نظریهای که به موجب ان قیمت هرکالا با مقدار پول تعیین میشود
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
knot ratio U نسبت تعداد گره [این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
pile height U ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
Other Matches
kinked demand curve U و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
current standard cost U مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software U نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
underprice U قیمت پایین تراز قیمت بازار
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
list price U فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
last price U اخرین قیمت حداقل قیمت
normal price U قیمت عادی قیمت معمولی
dosimetry U تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
spiral of wages and prices U حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee U کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
radar locating U تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
running fix U کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
fixations U تعیین
assignment of space U تعیین جا
designation U تعیین
designations U تعیین
specification U تعیین
determination U تعیین
fixation U تعیین
appointment U تعیین
formulation U تعیین
emplacement U تعیین جا
appointments U تعیین
price limit U حد قیمت
cost,insurance,freight and exchange(cif& U قیمت
nominal U کم قیمت
invalued U بی قیمت
priceless U بی قیمت
price line U خط قیمت
cost U قیمت
equivalents U هم قیمت
equivalent U هم قیمت
valuing U قیمت
value U قیمت
high priced U پر قیمت
values U قیمت
cif U قیمت
all in price U قیمت کل
set (one) back <idiom> U قیمت
worth U قیمت
price U قیمت
treasure U ذی قیمت
At the price of. At the cost of . U به قیمت
PR U قیمت
prices U قیمت
above rubies U بی قیمت
bourse U قیمت
quotation U قیمت
wage price guideline U قیمت
wage price spiral U قیمت
valueless U بی قیمت
quotations U قیمت
specifying U تعیین کردن
demark U تعیین حدودکردن
orientation U تعیین جهت
avows U شرط تعیین
enumeration U تعیین شماره
predesignation U تعیین قبلی
specify U تعیین کردن
admensuration U تعیین اندازه
locations U تعیین محل جا
location U تعیین محل جا
slated U تعیین کردن
specifies U تعیین کردن
slates U تعیین کردن
slate U تعیین کردن
determination coefficient U ضریب تعیین
determinative U تعیین کننده
nomination U تعیین نامزدی
determinants U تعیین کننده
orientation U تعیین موقعیت
emplacement U تعیین محل
nominations U تعیین نامزدی
determinable U قابل تعیین
avow U شرط تعیین
determining U تعیین کردن
assignments U تعیین تعدادسهمیه
indentification U تعیین هویت
laid on <past-p.> U تعیین شده
job placement U تعیین شغل
frequency determination U تعیین فرکانس
frequency assignment U تعیین فرکانس
frequency allocation U تعیین فرکانس
provided <adj.> <past-p.> U تعیین شده
income determination U تعیین درامد
blood groups U تعیین کردن
assignment U تعیین تعدادسهمیه
routes U تعیین خط مسیر
route U تعیین خط مسیر
specified U تعیین شده
frequency designation U تعیین فرکانس
blood types U تعیین کردن
blood type U تعیین کردن
foreordainment U تعیین از پیش
fix on U تعیین کردن
watermarks U تعیین میزان مد اب
watermark U تعیین میزان مد اب
abounds U تعیین حدودکردن
abounding U تعیین حدودکردن
blood group U تعیین کردن
abounded U تعیین حدودکردن
assignability U قابل تعیین
appropriated <adj.> <past-p.> U تعیین شده
formulation U تعیین کردن
completely specified U با تعیین کامل
moisture determination U تعیین رطوبت
appointe U تعیین کردن
determines U تعیین کردن
determine U تعیین کردن
ascertian U تعیین کردن
assignment of tasks U تعیین وفایف
appoint U تعیین کردن
identify U تعیین کردن
identifying U تعیین کردن
fixes U تعیین کردن
fix U تعیین کردن
signification U تعیین افهار
coefficient of determination U ضریب تعیین
sex determination U تعیین جنسیت
appoints U تعیین کردن
redirection U تعیین جهت
redirection U تعیین مسیر
bound U تعیین کردن
range determination U تعیین مسافت
identifies U تعیین کردن
nominative U تعیین شده
identified U تعیین کردن
budget determinant U تعیین بودجه
unitization U تعیین واحد
typification U تعیین نمونه
valorization U تعیین ارزش
wage determination U تعیین دستمزد
titration U تعیین عیار
crucially U تعیین کننده
assignation U تعیین وقت
assignations U تعیین وقت
crucial U تعیین کننده
tell off U تعیین کردن
indicating U تعیین کننده
earmarked U تعیین شده
indeterminable U تعیین ناپذیر
placement U تعیین شغل
placements U تعیین شغل
assessments U تعیین مالیات
demarcation U تعیین حدود
avowing U شرط تعیین
assessment U تعیین مالیات
admeasurement U تعیین اندازه
damage assessment U تعیین خسارات
quantification U تعیین خاصیت
determinant U تعیین کننده
delimitation U تعیین حدود
identification U تعیین هویت
freightage U قیمت حمل
factor price U قیمت عوامل
fixed price U قیمت ثابت
fair price U قیمت عادلانه
catalogue price U قیمت کاتالوگ
final price U اخرین قیمت
fair price U قیمت بیطرفانه
bottom price U کمترین قیمت
decrease in value U نقص قیمت
high dollar value U سنگین قیمت
buying price U قیمت خرید
base price U قیمت پایه
base price U قیمت مبنا
half fare U نصف قیمت
basic price U قیمت پایه
cash price U قیمت نقدی
basic price U قیمت مبنا
basic standard cost U قیمت استاندارد
basis price U قیمت مبنا
basis price U قیمت پایه
final price U قیمت نهائی
proper price U قیمت عادله
peasonable price U قیمت عادله
big ticket U گران قیمت
constant cost U قیمت ثابت
conversion price U قیمت تبدیل
break up value U قیمت رهایی
excess price U اضافه قیمت
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com